خواهم نوشت
از آنچه در من خو گرفت با
من ریشه داد با من رشد کرد !
خواهم نوشت برای تو " تویی که
هیچگاه ندیدمت ولی همیشه دوستت داشتم به مانند،
خدا ...
"
خواهم نوشت از تو که، در پشت چشمم خانه کرده بودی و گاه و بیگاه نگهبان خوابهایم
بودی و گاه،
باران میشدی ...
سکوت می کنم بغض می کنم و همچنان خواهم نوشت برای رودهای
جاری در دل ... برای بن بست های همیشه دلگیر همیشه درگیر در دل
...
برای قورباغه مادهایی که عاشقانه آواز قورباغهی نر را میشنود و
من احمق به آن صدا میخندم !
گاه گاه قلمم حریف دردوارههایم نمی شود ! اما باز در کور کوچههای دل کورمال کورمال قلمم را میکِشم
... و شاید میکُشم، در
کوچههای دل ...
خواهم نوشت ...
|
شنبه 26 شهریور 1390 - 10:04:44 PM